یکی از امور روز مره مربوط به زنان ایل باصری مشک زنی است که در زیر متنی از کتاب خان بی بی یادگار ایل را می آ وریم به قلم محمد مراد شیروانی که در این کتاب با بیانی ساده و شیرین به شرح مشک زدن زنان ایل می پردازد
زن ها و دختر های ایل ساعتی بعد از نیمه های شب از خواب بیدار می شوند ماست هایی را که از دوشیدن شیر ظهر و عصر گله ، درست کرده اند در مشک های بزرگ قهوه ای رنگ که خود مردم ایل از پوست بز درست می کنند ، می ریزند و به وسیله طناب ذو چوب مخصوص که به آن (مشک زنی ) می گویند به سه پایه های چوبی بلند آویزان می کنند و به مقدار لازم به آن آب اضافه می نمایند و آنقدر تکان می دهند تا ماست در اب حل و به دوغ تبدیل شود و کره آن جدا گردد زنها و مخصوصا دختران ایل در موقع مشک زدن با ریتمی مخصوص که با حرکت مشک هماهنگی و تناسب دارد با صدایی ظریف و زلال اشعاری را می خوانند تا از کار هم خسته نشوند و هم اگر زنان همسایه خواب مانده اند از صدای آنها بیدار شوند نویسنده شعر های ذیل را به عنوان شاهدی بر نوشته های خود آورده است
مشکی زدم سحر شد ایل بالا خبر شد
سال سیاه سربشه وایه کاکام در بشه
کاکای جونیم هی هی کن میش و بره شو پی کن
گله اومد سرقاش مشک جونیم زودی باش
خونه کاکام رنگینه بهره مشکم سنگینه
گله کاکام هزاره اسب کاکام سالاره
تفنگ باید پر باشه حرفم باید در باشه
گله اومد سر قاش مشک جونیم زودی باش
کاکای جونیم سنگر گیر دشمن اومد دم تیر
مردی کن و دعوا کن ایل دشمن رسوا کن
نومت سر زبونم درد و بلات به جونم
گله اومد سر قاش مشک جونیم زودی باش
این ها سرود ماندگار ایل است که سال ها و نسل ها با ایل حرکت می کند و در سینه ها و خاطره های مردم ایل باقی می مانند.
👌👌👌
👌👌👌
با تشکر از شما که صدا و نوای ایل را به گوش جهانیان میرسانید.