شعر وادبیات ایلی ایل یاد شعری از سیروس بصیری
ایل من
مثل طفلی که کرده گم ایلش
هاج و واجم میان این صحرا
کوه تا کوه گشته ام هرسو
خوب گم گشته ام نشد پیدا
خانه خانه،کپر کپر،چادر
همه هستند و ایل من اما
آنچه باید،نبایدی شده است
روز جوشیدن نبایدها
محو گردیده در افق ایلم
یا به قشلاق رفته مهر و وفا
تا بپرسم از آنکه کوچیده
با تمام صفایش از دنیا
من شدم گم و یا که خوبی ها
شده گم زیر گنبد مینا
(سیروس بصیری منتشرشده در باصری آنلاین )
بسیار زیبا و دوست داشتنی 👏👏👏👏👏👏👏👏
درود بر ایل بزرگ باصری
درود بر علیرضا خان عزیزی
و ممنون از تلاش های بی وقفه شما بزرگواران برای رساندن پیام ایل به جامعه
برای من همراهی و همسویی با شما سعادت است