خانه / فرهنگی / کوچ و گلبس یادداشتی از شیرین مردانی

کوچ و گلبس یادداشتی از شیرین مردانی

کوچ و گلبس یادداشتی از شیرین مردانی  است که رابطه ی عاطفی مادر و فرزندی را  در قالب زندگی ایلی بیان می کند

کوچ شروع شده گرد وغبار همه جارا فراگرفته .همه از کوچک و بزرگ درحرکتند که مبادا از ایل جا بمانند .مادر دخترانش را یاد میکند و صدا میزند هرچه گلبس را صدا میزند جواب نمیدهد .باخود فکر میکند شاید روی پشت شتر خوابش رفته .مادر چشمهایش را میمالد تابهتر بتواند بچه هایش راببیند .چون گرد و خاک حرکت ایل زیاد است .نکند گلبس خواب بوده و ازروی شتر یا اسب افتاده .نگران و دلواپس می ایستد ازهرکه می پرسد کسی سراغی از گلبس ندارد .بناچار درحالیکه بچه کوچکش که پسرهست و اورا با مفرشی بر پشت خود بسته به عقب بر می گردد و باصدای بلند درآن هوای غروب که روبه تاریکی می رود بلند صدا میزند آهااااای گلبس ننه کجایی .بعد از آن گوش خودرا تیز کرده و صدای ضعیف دخترک را می شنود مقداری به طرف صدا میرود و میبیند تومون قری گلبس بین خارها و سنگها گیر کرده و گلبس بادستان کوچکش نمیتواند ان را آزاد کند اما یواش یواش اشک میریزد نمی خواهد لباسش را به زور از خار و سنگ جدا کند چون ممکن است پاره شود چراکه این لباس ها را بعد از مدت ها برایش خریده بودن .مادر گلبس را درآغوش می گیرد و می گوید پاره شد که شد فدای سرت به برایت می خرم و قطره ای اشک از چشم مادر چکید برروی صورت گلبس  شیزین مردانی (حمیده) منتشر شده در باصری آنلاین

 

 

ایل باصری (3)

ایل باصری (22)

ایل باصری (23)

درباره ی علیرضا عزیزی

همچنین ببینید

ایل باصری (11)

خوابگاه صنایع دست بافت عشایری

خوابگاه صنایع دست بافت عشایری نقشه ناظم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *