شعر وادبیات ایل باصری
ننه سرما یادداشتی در وصف زمستان به قلم گلرخ شیروانی
ننه سرما;
نه , نه
دختر زیبای طبیعت
یگانه ی یکرنگ
مادرِ زمین
گرما بخشِ هستی
و
هستی بخشِ خاک.
به حرمت تو
آب فرو میریزد
و
خاک جان میگیرد
آتش معنا می یابد و باد…
باد;
سیلی میشود بر چهره فسرده و پیرِ خزانِ رنگ رنگِ گیتی
سرخ میکند گونه ی افق را
سرما را بدست باد سپردی که چه؟
تا بسوزاند؟
تا بخشکاند؟
تا عمقِ جان!!!
آه
نه , نه
سرما خودش را وِل داد بدست باد.
باد این سو و آنسو کشانیدش به تاخت
سرمااااااااا !!
دخترکِ هوس انگیز …
بمان
خودت باش
بی های و هوی باد.
بمان
استوار در تندباد
مردم حصاری خواهند ساخت تا از گزندت امان یابند.
تو و اینهمه تقصیر؟
تو همانی که گرما را معنی بخشیدی
اگر نبودی
آتش جان نمیگرفت
اگر نبودی
طبیعت نو نمیشد
اگر نبودی…..
دخترکِ سپید پوش اندر هوسِ لباس عروس…
خوش آمدی
خوش آمدی
1/دی/97
ایل دخت باصری(باسری)
گلرخ شیروانی
خوشمان امد
احسنت به خانم شیروانی،ایلدخت باصری